معرفی کتاب دکتر سعید خلیلویچ در مجله دانشکده فلسفه بلگراد به عنوان یک مرجع

پروفسور «مارکو پیشِو»، استاد دانشکده فلسفه دانشگاه بلگراد، در یکی از مقالات خود که در مجله علمی-پژوهشی «آنتروپولوژی» به چاپ رسانده است، به معرفی کتاب سعید خلیلویچ با عنوان «جریان های اندیشه مسلمین در سده بیستم» می پردازد.

پروفسور «مارکو پیشِو»، استاد دانشکده فلسفه دانشگاه بلگراد، در یکی از مقالات خود که در مجله علمی-پژوهشی «آنتروپولوژی» به چاپ رسانده است، به معرفی کتاب سعید خلیلویچ با عنوان «جریان های اندیشه مسلمین در سده بیستم» می پردازد. مجله ذکر شده از سوی انستیتوی انسان شناسی دانشکده فلسفه دانشگاه بلگراد منتشر می شود و از معتبرترین مجلات علمی-پژوهشی در صربستان و منطقه بالکان به شمار می آید.

پروفسور «پیشِو» در ابتدای این مقاله می نویسد: «ذکر نام سعید خلیلویچ در محافل مطالعات اسلام، درکشور صربستان و منطقه، جدیداً امری اجتناب ناپذیر شده است. وی فارغ التحصیل مکتب شهیر قم می باشد و تحصیلات دکترا را در بخش مطالعات میان رشته ای با نام اندیشه معاصر مسلمین به پایان رسانده است. کتاب وی با عنوان “جریان های اندیشه مسلمین در سده بیستم” که از سوی مرکز علوم دینی قم در بلگراد به چاپ رسیده است، اثری ارزشمند و پرفایده برای پژوهشگران علاقمند به موضوع جهان معاصر اسلامی به شمار می آید. ارزش خاص این کتاب به جامعیت آن، گزینش دقیق موضوعات و روان بودن شیوه نگارشی مرتبط است».

خاطرنشان می شود که مقاله پروفسور «پیشِو» تحت عنوان «اسلام و مدرنیسم، آموزه های متجدّدانه و نظام های نقد: معرفی کتاب “جریان های اندیشه مسلمین در سده بیستم”، اثر سعید خلیلویچ» در شماره سوم سال ۲۳ مجله علمی-پژوهشی «آنتروپولوژی» به چاپ رسیده است و در آدرس زیر، در وب گاه این مجله، قابل دسترسی است:

https://www.antropologija.com/index.php/an/article/view/۴۷۶

پروفسور «پیشِو»، که مسئولیت سردبیری مجله علمی-پژوهشی «آنتروپولوژی» را هم برعهده دارد، در ادامه این مقاله به تحلیل روش شناسی انتقادی خلیلویچ در کتاب “جریان های اندیشه مسلمین در سده بیستم” می پردازد: «مؤلف در صدد بازخوانی انتقادی مواضع بنیادین مکتب نواعتزال است، یعنی همان جریان تجدد مدرنیستی که در سده های بیستم و بیست و یکم در تمام جهان اسلام گسترش پیدا کرده و به خوبی از عقبه افکار متجددانه اندیشمندانی چون سید جمال و محمد عبده در حوزه های شبه قاره، عربی و ایرانی بهره برداری کرده است. مؤلف در ضمن نقد جریان نواعتزال و اندیشمندانی که در طول سده بیستم به این جریان تعلق داشته و تغییراتی ریشه ای در جهان اسلام، در قالب دولت های ملی تازه تأسیس، پدید آوردند، تلاش می کند نقد خود را با استدلال هایی تقویت کند که عموماً به حوزه الاهیات فلسفی و فلسفه علم ناظر است. وی به این ترتیب، جریان های گوناگون تجدد در حوزه اندیشه اسلامی را به معنای تلاش مستمر برای عرفی سازی اسلام از درون، و به تعبیری دیگر برای دور کردن جوامع اسلامی از اصول قدسی و متافیزیکی آنها معرفی می کند. نقد بنیادین مؤلف علیه علم گرایی و ساینتیسم مکتب نواعتزال، که امروزه در جهان معاصر اسلامی به گفتمان فعال و تأثیرگذار در تفسیر تعالیم اسلام و فنون مرتبط همچون حقوق، علم سیاست، جامعه شناسی، اقتصاد و دیگر علوم اجتماعی و انسانی تبدیل شده است – در حقیقت، پایه های روش شناسی انتقادی مؤلف را تشکیل می دهد و این روش شناسی در فصل اول کتاب “جریان های اندیشه مسلمین در سده بیستم”، به عنوان مبنای معرفتی همه مباحث این کتاب، به روشنی تبیین شده است.»

استاد دانشکده فلسفه دانشگاه بلگراد در ادامه مقاله خود در معرفی کتاب خلیلویچ می نویسد: «آنچه از نظر مؤلف اهمیت اساسی دارد این است که مکتب تجدد مدرنیستی در جهان اسلام، در جهت ایجاد گسست معرفتی رادیکال بین حیات معاصر و سنت چندصدساله غنی و پرافتخار علوم دینی اسلامی عمل می کند. علاوه بر این، صور مختلف بازخوانی مدرنیستی اسلام در اغلب موارد نشان می دهد که اندیشمندان متجدد مسلمان بدون شناخت کافی از سنت معرفت اسلامی، در صدد ارایه و بسط تفاسیر نوگرایانه برآمدند. خلیلویچ در این کتاب با ذکر نمونه های متعدد بیان می کند که نمایندگان اصلی اندیشه های متجددانه و مدرنیستی در جهان اسلام، مکاتب فلسفی و علمی غربی را به مراتب بهتر از سنت معرفتی اسلامی و اصول فلسفی دینی که به دنبال نقد آن بودند، می شناختند. آنها به این ترتیب، غالباً ناخواسته و شاید هم در مواردی با اعتقاد به این که کار درست انجام می دهند، بذرهای عرفی شدن و غرب گرایی را در مقدس ترین سرزمین معرفت اسلامی پاشیدند. لذا افکار علم گرایانه و ساینتیستی آنها در حوزه تفسیر دین، نه تنها ناصواب بوده بلکه در ساختار معرفت دینی اسلام اخلال ایجاد خواهد کرد، همان ساختاری که مدل معتبر حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جوامع مسلمان به حساب می آید.»

سردبیر مجله علمی-پژوهشی «آنتروپولوژی» سپس به معرفی محتوای فصول کتاب “جریان های اندیشه مسلمین در سده بیستم” می پردازد: «مؤلف کتاب با تحفظ بر روش انتقادی خاص خود، به بازخوانی نقادانه جریان های تجددگرایی اسلامی، در صور متنوع افکار و فعالیت های اجتماعی اندیشمندان تأثیر گذار معاصر می پردازد، که در این میان می توان از علی عبدالرازق در مصر، اقبال و فضل الرحمن در شبه قاره و پاکستان، علی شریعتی در ایران، اسماعیل فاروقی در جهان عرب، به علاوه متفکران جدیدتر مثل محمد ارگون و نصر حامد ابوزید نام برد. همه این اندیشمندان، بخش معظم از تلاش های عقلانی خود را صرف مسایل کلان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کردند که به چند نمونه از این مسایل اشاره می کنیم: مسأله جدایی دین از سیاست، بازخوانی متجددانه آموزه های شریعت در حوزه حکمرانی و قضا، اجرای شامل ترین برنامه های اصلاح نظام آموزش با هدف انطباق تعالیم دینی و نظام حوزه های دینی بر پارادایم های علم و سیاست رسمی جهانی و غربی، ایجاد و بسط شبکه های سازمانی دولت های ملی مدرن؛ و نظیر این مسایل. هر کدام از موضوعات کلی ذکر شده، به صورت جداگانه توسط مؤلف مورد تحلیل قرار می گیرد و مؤلف با حوصله علمی فراوان به بیان استدلال های اندیشمندان متجدد مسلمان و به ارزیابی انتقادی آن استدلال ها می پردازد. وی با دقت، اصلی ترین فرضیه های رهبران تفکر مدرنیستی جهان اسلام را معرفی و سپس آنچه را که خود ساختار منطقی درونی و رویکرد پنهان تعالیم آنها می نامد، که همانا عرفی شدن و دنیاگرایی تدریجی جوامع اسلامی با پوشش نوگرایی دینی است، تبیین می کند.»

پروفسور «مارکو پیشِو» در ادامه می نویسد: «حتی اگر با برخی از وجوه منظر انتقادی مؤلف موافقت تام نداشته باشیم و فکر کنیم که وی شاید می توانست در مواردی، مواجهه عاطفی تر با معضلات پیچیده تاریخی ای داشته باشد که اندیشمندان مورد انتقاد وی درطول سده بیستم می خواستند راه حل هایی مبتکرانه برای آنها ارایه کنند، اما با این وجود باید بگوییم که این کتاب دارای فواید عظیم علمی برای محققان تاریخ اندیشه هاست. ارزش ویژه علمی این کتاب در همین نکته نهفته است که کتاب “جریان های اندیشه مسلمین در سده بیستم” منبع ارزشمند اطلاعات علمی در موارد ذیل می باشد: ۱) تحلیل حوزه مناسبات فرهنگی اسلام و غرب؛ ۲) پی گیری مسیرهای تأثیرگذاری و اتخاذ عکس العمل دربرابر چالش ها؛ ۳) رصد روندهای اندیشه ای و معرفتی که امروزه، در یک سو، اسلام لیبرال با محوریت مراکزی در اروپا و ایالات متحده را شکل می دهد و در سوی دیگر، صور سنتی اسلام را تقویت می کند، همان صور سنتی که ممکن است به میزان کمتر یا بیشتر در همه مناطق جهان حضور پیدا کرده و معطوف به حفظ هویت دینی و تعالیم سیاسی مرتبط با آن باشد؛ چه این که در غیر این صورت، بر اساس مواضع مؤلف کتاب، اسلام توان بسط میراث تمدنی اصیل خود را از دست خواهد داد.»

استاد دانشکده فلسفه دانشگاه بلگراد در پایان مقاله خود در معرفی کتاب خلیلویچ با نام “جریان های اندیشه مسلمین در سده بیستم” نتیجه می گیرد: «این کتاب، به دلایلی که بیان شد، باید در کتاب خانه همه نهادهای پژوهشی که متصدی تحقیق در حوزه های دین شناسی تطبیقی، علوم سیاسی، حقوق، معرفت شناسی، فلسفه اخلاق تطبیقی و انسان شناسی هستند، موجود باشد، چه این که وظیفه اصلی نهادهای پژوهشی، رصد مناسب ترین ظرفیت های اجتماعی و فرهنگی جهت فهم و تفسیر درست پدیده های مورد پژوهش در جوامع اسلامی است، همان پدیده هایی که در امتداد تطورات اندیشه ها و در متن مناسبات مستقیم فرهنگ و عقلانیت اسلامی و غربی تحقق پیدا کرده است.»

۱۴۰۳/۰۷/۰۳

کد خبر 21198

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 1 =